ابری شدن حال ایدین
سلام قشنگ نازنینم پسر شجاع و دلاورم .میخوام یه عکس از وقتی بدنیا اومدی بزارم اما تو دستای کوچولوت سرم وصل کردن اخه وقتی تورو بدنیا اوردم تو اتاق زایمان سرماخوردی و نفس نفس میزدی و نمیتونستی. شیر بخوری دکترتم گفت که باید یه هفته بستری بشی .تلخ ترین لحظه ی زندگیم وقتی بود که میدیم هم اتاقیام پیش نی نی هاشنونن و بهش شیر میدن اما تو کنار من نیستی تا بهت شیر بدم و پرستارا تو سرنگ بهت شیر میدادن. من و عمه. مریم جونت خیلی زیاد غصه خوردیم تا اینکه بعد یه هفته اوردیمت و اقاجون جلوی پات یه ببعی قربانی کردن.مامان ناراحت نشو ببعی خودشم راضی بود که واسه تو قربونی بشه.بمیرم الهی وقتی اومدی خونه دیدم پاهات و دستت جای سرم ها کبود شده بود،داشتم دیو انه میشدم.اما خدا رو شکر ماشاله مشکلت رفع شد.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی